مقدمه:
در دنیای کسبوکار امروز، رقابت بسیار شدید است و کسبوکارها برای بقا و موفقیت باید بتوانند با سرعت بالایی تغییر و تحول کنند. در این شرایط، برقراری تعادل بین موفقیتهای کوتاهمدت و اهداف بلندمدت، یکی از مهمترین چالشهای کسبوکارها است.
در این مقاله، قصد داریم به اهمیت تعادل بین موفقیتهای کوتاهمدت و اهداف بلندمدت در کسبوکارها بپردازیم. همچنین، به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت که چگونه میتوان این تعادل را در کسبوکارها برقرار کرد.
افق معلوم، چرایی و چیستی را مشخص میکند
اولین قدم برای برقراری تعادل بین موفقیتهای کوتاهمدت و اهداف بلندمدت در کسبوکارها، مشخص کردن افق است. افق، نقطهای در آینده است که کسبوکار به آن چشم دوختهاست و میخواهد به آن برسد. مشخص کردن افق به کسبوکار کمک میکند که چرایی و چیستی اهداف خود را مشخص کند.
چرایی اهداف، به این سؤال پاسخ میدهد که چرا کسبوکار میخواهد به آن هدف برسد؟ چیستی اهداف، به این سؤال پاسخ میدهد که آن هدف چیست؟
برای مثال، فرض کنید که یک کسبوکار میخواهد به یک کسبوکار پیشرو در صنعت خود تبدیل شود. در این صورت، افق این کسبوکار میتواند تبدیل شدن به یک رهبر بازار در پنج سال آینده باشد. چرایی این هدف میتواند این باشد که کسبوکار میخواهد به مشتریان خود بهترین خدمات را ارائه دهد یا میخواهد به ارزش سهامداران خود اضافه کند. چیستی این هدف میتواند این باشد که کسبوکار یک محصول یا خدمت جدیدی را توسعه دهد یا یک بازار جدید را توسعه دهد.
گامهای کوچک، موفقیتهای کوچک
حال که افق کسبوکار مشخص شدهاست، باید گامهای کوچکی را برای رسیدن به آن افق تعیین کند. گامهای کوچک، موفقیتهای کوچکی را به همراه خواهند داشت که میتوانند انگیزه و اعتمادبهنفس کارکنان کسبوکار را برای ادامه مسیر افزایش دهند.
برای تعیین گامهای کوچک، باید اهداف بلندمدت کسبوکار را به بخشهای کوچکتر و قابلدسترستر تقسیم کنید. برای مثال، اگر هدف کسبوکار تبدیل شدن به یک رهبر بازار در پنج سال آینده است، میتوان هدفهای کوتاهمدتتری مانند افزایش سهم بازار از 10 درصد به 15 درصد در سال اول یا توسعه یک محصول جدید در سال دوم را تعیین کرد.
تعادل بین موفقیتهای کوتاهمدت و اهداف بلندمدت
پس از مشخص کردن افق و تعیین گامهای کوچک، باید بین موفقیتهای کوتاهمدت و اهداف بلندمدت کسبوکار تعادل برقرار کنید. این تعادل به کسبوکار کمک میکند که از اهداف بلندمدت خود غافل نشوید و در عین حال، از موفقیتهای کوتاهمدت خود لذت ببرید.
برای برقراری این تعادل، باید به نکات زیر توجه کنید:
- تمرکز بر اهداف بلندمدت: در عین حال که به موفقیتهای کوتاهمدت کسبوکار توجه میکنید، باید تمرکز اصلی خود را بر اهداف بلندمدت قرار دهید.
- تعیین زمانبندی برای اهداف کوتاهمدت: برای هر یک از اهداف کوتاهمدت کسبوکار، یک زمانبندی مشخص تعیین کنید تا بتوانید بر اساس آن، پیشرفت خود را ارزیابی کنید.
- انعطافپذیری: ممکن است در طول مسیر، نیاز به تغییر اهداف کوتاهمدت کسبوکار داشته باشید. در این صورت، از انعطافپذیری خود استفاده کنید و اهداف خود را با شرایط جدید هماهنگ کنید.
جمع بندی:
به طور خلاصه، پیروزیهای سریع میتوانند روش موثری برای دستیابی به اهداف بلندمدت در مدیریت کسبوکار باشند. آنها میتوانند به ایجاد انگیزه، ایجاد اعتبار و انگیزه دادن به تیمها برای حفظ انسجام در برابر هدف کمک کنند. با این حال، مهم است که از دامهای تمرکز بیش از حد بر دستاوردهای فردی و بیتوجهی به نیازهای تیم اجتناب شود. به جای آن، رهبران باید بر ایجاد روابط سازنده، بیان چشمانداز روشن و توسعه قابلیتهای تیم تمرکز کنند تا پیروزیهای سریع جمعی را به دست آورند که اعتبار آنها را تأیید کند و تیم را برای پیروزیهای سختتر آماده کند.
منابع:
https://hbr.org/2009/01/the-quick-wins-paradox
https://theleadershipreformation.com/easy-leadership-quick-wins/